برای مشاوره با ما در ارتباط باشید
02166968003
نقد و بررسی
پکیج آموزش روانشناسی مثبت (جلسه7و8)
مغز ما یه حالت پیش فرض داره و ناخودآگاه رو اتفاقات بد و ناخوشایند زندگی زوم میکنه، مدام این اتفاقات رو تجزیه و تحلیل میکنه تا بالاخره یه معنا واسشون پیدا کنه. مغز خیلی به اتفاقات خوب و مثبت زندگی توجه نشون نمیده و بعد یه مدت همه این حسهای خوب براش عادی میشه. به خاطر همین هم هست که وقتی یه اتفاق بد واسمون میفته تا این اندازه حالمون بد میشه و به هم میریزیم. مغز خزنده مسئول این تمایل ما به منفیبافیه و ما این رو از اجدادمون به ارث بردیم. به نظرتون چطوری میشه با این تمایل مبارزه کرد؟
فکر میکنید تو زبان فارسی چند تا کلمه واسه بیان کردن احساسات مثبتی مثل خوشحالی، نشاط و سرزندگی داریم؟ فقط 24 کلمه. حالا واسه نشون دادن غم و اندوه و ناراحتی و این احساسات منفی چند تا کلمه داریم؟ 50 تا کلمه. تو زبان انگلیسی هم وضعیت به همین ترتیبه. پس میشه نتیجه گرفت که دایره لغات ما هم تمایل به منفیگرایی داره!
هوش عاطفی یعنی بتونید احساسات خودتون رو خیلی خوب درک کنید، نشون بدید چه حسی دارید اما حواستون باشه کنترل احساساتتون رو از دست ندید. اما چه کسانی هوش عاطفی بالاتری دارند؟ کسانی که بتونند خیلی خوب با دیگران ارتباط برقرار کنند و با اونها همدلی کنند. البته یادتون باشه بین همدلی و هم دردی تفاوت هست. چنین افرادی خوب میدونند که در این لحظه چه حسی دارند و بلدند در صورت نیاز این احساسات رو تغییر بدهند. اگه دوست دارید هوش عاطفیتون رو بسنجید، اینجا کلیک کنید.
باز هم براتون یک سری آمار دارم که حتماً باشنیدنش تشویق میشید هوش عاطفیتون رو تقویت کنید. 90 درصد افراد موفق ضریب هوش هیجانی بسیار بالایی دارند. افرادی که هوش عاطفی بالایی دارند، عملکردشون خیلی بهتر از آدماهای معمولیه. شاید واسه همینه که درآمد سالیانه این افراد به طور متوسط 29 هزار دلار بیشتر از دیگرانه. حالا که فهمیدید هوش عاطفی بالا چه تأثیری تو کسب و کار، زندگی و حتی درآمدتون داره، حاضرید تا با هم یه تمرین ساده برای بالا بردن هوش عاطفی انجام بدیم؟
گفتیم که ذهن ما به صورت ناخودآگاه و غیر ارادی منفی گرایی میکنه و وظیفه ما اینه به دنبال تکنیک ها و ابزارهایی باشیم که ما رو از منفیگرایی دور کنند. یادتونه درباره سپاسگذاری گفتم: تمرین سپاسگزاری توجه شما رو از اتفاقت بد دور میکنه و به سمت اتفاقات خوب میبره. میتونید روی خواستههاتون تمرکز کنید یا تمرین های متنوعی رو انجام بدید که تو این پکیج آموزشی براتون آماده کردیم.
تا حالا شده بخواید یه ماشین جدید بخرید مثلاً یه مگان مدل 2000. بعد متوجه بشید که تعداد ماشینهای مگانی که تو خیابون میبینید خیلی بیشتر از قبل شده. چه اتفاقی افتاده، ماشینهای مگان بیشتر شده یا توجه و تمرکز شما روی این مدل خاص بیشتر شده؟ به این میگن سوگیری توجه. مغز ما از همون ابتدای آفرینش تا حالا حواسش بیشتر به خطرها و تهدیدهای محیط اطرافمون بوده و هست. چون بقای نوع بشر در گروی جان سالم به در بردن از این خطرها و تهدیدها است. فکر می کنید بهتر نیست مغزمون رو طوری تربیت کنیم که سوگیری توجهش به اتفاقات خوب و خوشایند باشه؟ اما چطوری؟
مغز ما مدام دنبال اطلاعاتی می گرده که باورها و فرضیه های خودش رو تأیید کنن. ناخودآگاه هر اطلاعاتی رو که تو محیط پیدا میکنه ازش استفاده می کنه و اون رو طوری تفسیر و معنا میکنه که در نهایت خودش و باورهاش رو تأیید کنه و بگه دیدی حق با من بود! واسه همینم هست که تغییر دادن عادتهای قدیمی یا باورهایی که سالها است بهشون اعتقاد داریم تا این اندازه برامون سخت و دشواره. براتون تمرینهای خوبی دارم که با کمک اونها میتونید با این نوع سوگیری ذهن مبارزه کنید و تو زندگی و کسب و کارتون یه تغییر و تحول بزرگ ایجاد کنید.
قراره شما رو با مدلی آشنا کنیم که بر اساس این 3 تا نظریه شکل گرفته: اولاً وقتی یکی برخورد بدی با ما داره یا تهدید میشیم، مغز دقیقاً همون مسیرهای عصبی درد کشیدن ناشی از برخورد فیزیکی رو فعال میکنه، واسه همینه که میگیم ترجیح میدادم منو کتک میزدی ولی این حرف ها رو ازت نمی شنیدم، چون دقیقاً همچین اتفاقی تو مغزمون میفته! دوماً وقتی یه چیزی ما رو تهدید میکنه یا میترسونه، ما نه میتونیم درست تصمیم بگیریم نه میتونیم با دیگران همکاری کنیم نه میتونیم درست و حسابی مشکلاتمون رو حل کنیم. در حالی که وقتی پاداش میگیریم خیلی بهتر می تونیم همه این کارها رو انجام بدیم. واکنش مغز ما به تهدیدها و ترسها خیلی شدیدتره و باید خیلی بیشتر حواسمون به واکنشهایی باشه که مغزمون تو این شرایط نشون میده.
مدل اسکارف میگه ما یا داریم از تهدیدها فرار میکنیم یا داریم یه کاری میکنیم که پاداش بگیریم. یادتونه گفتیم مغز ما دو بخش داره؛ بخش قدیمی یا همون مغز خزنده و عاطفی و بخش جدید یا بخشی که مسئول تفکر منطقی ما است. در شرایط خطر، مغز قدیم فعال میشه که نه تکامل یافته نه از چند هزار سال پیش تا حالا تغییری کرده، واسه همینم در شرایط خطر ما بیمنطق میشیم و به شدت واکنش نشون میدیم. ولی وقتی شرایط بر وفق مراده بخش جدید مغز فعال میشه، واسه همین تو این شرایط خلاقیت ما شکوفا میشه و بهتر میتونیم تصمیم بگیریم و مشکلات و مسائل رو حل کنیم.
مدل اسکارف میگه؛ جایگاه اجتماعی یعنی چقدر شما از نظر دیگران آدم مهم و قابل احترامی هستید؛ قطعیت یعنی چقدر مطمئن هستید که پیش بینی شما درباره آینده درست از آب درمیاد؛ خودمختاری یعنی استقلال داشته باشی و وقتی برات اتفاقی افتاد بتونی همه چیز رو تحت کنترل در بیاری؛ وابستگی یعنی فقط وقتی احساس امنیت میکنی که یه عده آدم در کنارت باشند؛ و عدالت یعنی هم با هم برابریم. حالا این مدل اسکارف چه کمکی به ما میکنه؟ به ما کمک میکنه رفتارهای خودمون و دیگران رو خوب درک کنیم و بدونیم چرا با یه همچین واکنش هایی روبرو میشیم. وقتی علت رفتارهای دیگران یا خودمون رو درک کنیم بهتر میتونیم با دیگران ارتباط برقرار کنیم.
مغز ما دو نیمکره داره. بعضی ها فکر میکنند خلاقیت ما مربوط به نیمکره راست میشه و نیمکره چپ همون بخش منطقی و تحلیگر مغزه. ولی این باور اشتباهه. تفاوت این نیمکره تو نحوه پردازش کردن اطلاعاته: نیمکره چپ اطلاعات رو به صورت خطی و تک بعدی تحلیل می کنه ولی نیمکره راست این قدرت رو داره که اطلاعات رو به صورت چند بعدی و همهجانبه تجزیه و تحلیل کنه. به نظر شما درک کردن عملکرد این دو نیمکره چه کمکی به ما می کنه؟
همون طور که بارها گفتیم مغز ما دو بخش داره؛ بخش قدیمی مغز که مسئول احساسات و عواطف ما است و سیستم های مختلف بدن رو کنترل میکنه و جاناتان هایت اونو به یه فیل تشبیه میکنه: موجودی به شدت قدرتمند که واسه زنده موندن و حفظ شدن منافعش دست به هر کاری میزنه. بخش دوم مغز یا همون مغز جدید مرکز فکر کردن و منطقه و جاناتان هایت این بخش رو مثل یه فیلبان میدونه که باید سعی کنه این فیل عظیم الجثه رو رام و کنترل کنه. اگه نتونه این کار رو انجام بده همه چیز از کنترل خارج میشه .
تا حالا براتون پیش اومده که تو یه شرایط سخت و بحرانی قرار بگیرید و یه دوست واقعی کنارتون باشه، مهربونی کنه، با هاتون همدل باشه و نذاره سختی ها و مشکلات شما رو خیلی آزار بده؟ شما باید نسبت به خودتون همچین حسی داشته باشید. یعنی خودتون رو دوست داشته باشید و درک کنید و با خودتون مهربون باشید. فقط یادتون باشه که خودشفقتی با عشق به خود، اعتماد به نفس و عزت نفس تفاوت داره. چه تفاوتی؟
اگه میخواید به خودشفقتی برسید باید این 3 اصل رو رعایت کنید: اول از همه باید با خودتون مهربون باشید و به خاطر اشتباهاتتون مدام خودتون رو سرزنش یا تنبیه نکنید. دوم: حواستون به این باشه که الان چه فکری تو سرته، چه حسی داری و به جای سرکوب کردن این افکار و احساسات بهشون سر و سامون بدی. سوم: یادت باشه همه ما انسان هستیم یعنی کامل و بینقص نیستیم و باید این حقیقت رو بپذیریم. چند تمرین خیلی خوب براتون داریم که کمک میکنه به خودشفقتی برسید. با ما همراه باشید.
اساتید دوره
دکتر امید علایی بیش از دو دهه به عنوان مهندس، مدیر و مشاور در سازمان های چند ملیتی در اروپا، آسیا و آمریکای شمالی فعالیت داشته است. همچنین بیش از 12 سال مربیگری تحول آفرین را تمرین نموده و سمینارهای توسعه شخصی/سازمانی متعددی مانند مهارت های مذاکره، ارتباط موثر، تجزیه و تحلیل تعاملی (TA)، اصلاح رفتار شناختی (CBM) و روانشناسی محیطی برگزار کرده است. ایشان عضو انجمن روانشناسی مثبت گرا کانادا (CPPA) و انجمن سخنرانان عمومی کانادا (CAPS) می باشد.
دریافت دمــــــــــو
دریافت دمو از طریق واتساپروانشناسی مثبت برای من تاثیر فوق العاده ای داشت این دوره بدون شک یک از بهترین دوره های وب فارسیه
محصولات مشابه
نام استاد
موضوع
توسعه فردی کسب و کار
نام استاد
موضوع
کوچینگ و روان شناسی مثبت
نام استاد
موضوع
کوچینگ
نام استاد
موضوع
توسعه فردی و کسب و کار
ارسال نظرات
1 کامنت